گاندی ایران 2430 روز را در انفرادی اوین گذارند و خم به ابرو نیاورد. گاندی ایران اولین کسی است که از یک تریبون رسمی خامنه ای را دیکتاتور نامید .. او در 18 سالگی به مقام اجتهاد رسید. در 25 سالگی استاد دانشگاه تهران بود. در سال 42 به خاطر مبارزه با حکومت پهلوی در اوین به زندان رفت.
از اعضای موسس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود که پس از نوشتن آن در حسینیه ارشاد اعلام کرد : قلم و دستتان بشکند برای آن قانون تصویب کردنتان … خامنهای را روضه خوانی بازاری خواند که میخواهد دیکتاتور شود. با دیکتاتور خواندن خامنهای یکبارِ دیگر به زندان افتاد و بدون محاکمه 2430 روز ( 6 سال و 8 ماه ) در انفرادی اوین بود، و در زیر سختترین شکنجهها در اوین هر بار که از او میخواستند که اعتراف کند و بگوید غلط کردم، میگفت: زبانم به ( غلط کردید ) عادت دارد ، نه ( غلط کردم ).
پس از 10 سال حبس در زندان، در روزهای آخر زندگی، در حالیکه از او تنها پوست و استخوانی مانده بود، او را به بیمارستان آسیا منتقل کردند. در بیمارستان عوامل شکنجه و زندانش را بخشید و دعا کرد: خدایا به خاطر من بندهای را عذاب مده، به خدا قسم، حاضرم همه عمر در دنیا رنج بکشم و زیر شکنجه باشم اما تمام بندگان خدا هدایت و سعادتمند گردند… میگفت: بت پرست مخلص بهتر است از ریاکاری ( منافقی ) که در مسجدالحرام سجده میکند… میگفت: آقایان با این رویکردتان مدتی به اسلام ضربه میزنید اما بعد تشیع را چنان میکنید که تا قیامت قد علم نخواهد کرد…
ماهنامه ایران فردا به خاطر چاپ یک مقاله از او ( درباره انتظار از دین ) توقیف شد و مهندس سحابی 9 ماه به خاطر آن زندان رفت.
بزرگترها او را می شناسند … علامه احمد مفتی زاده … یار طالقانی و مخالف سر سخت خامنهای … روحش شاد.
تصویر علامه احمد مفتی زاده قبل از دستگیری :
تصویر علامه مفتی زاده پس از 7 سال انفرادی در اوین :
Filed under: جهان اسلام |
روحش شاد و راهش پررهرو
سلام ، مردم کردستان به مبارزی همچون مرحوم مفتی زاده به خود میبالند.
روحش شاد
جناب آقای مفتی زاده از خانواده ای صوفی مسلک بزرگ شد و در اواخر عمر نیز توبه کرد اگر چه قبل از توبه نیز سلفی نبود بلکه اخوانی بود حالا وقتی که تعداد زیادی از علمای سلفی ایشان را تکفیر کرده اند نظر وبلاگ کاملا اسلامی!!! صدای اسلام در مورد ایشان و این عملکرد سلفیان چیست؟
پاسخ: سلام جواد خان.. ببين براي من مهم نيست كه علماي سلفي تكفيرش كردند يا نه. چيزي كه مهمه عملكرد خود شخصه
درضمن خودت بهتره ميدوني كه مفتيزاده صوفي نبود هر چند كه يه تفكرات خاصي داشت ولي همه ميدونيم در آخر كه توبه كرد
سلام
من منظورتونو نمفهم از اینکه می گید توبه کرد
حتما اون تکه فیلم برید شده توسط ملا محمد علوی و می گید خوب اونم باید بگم اگه شما یه ذره عقل داشتی می رفتی کل نوار نگا می کردی می دونستی که کاک احمد تا آخرین لحظه زندگیش از همه چیزش گذشت الا افکارش و هم اکنونم در همه جای ایران بخصوص کردستان هزاران پیرو داره حالا اگه اون چیزی که گفتم داشتید به این فکر می کرید که چطوره که آقای مفتی زاده خودش از افکارش توبه کرده ولی هنوز هزاران مکتب قرآن وجود داره
دیدن چهره های شکسته شده این عزیزان تکرر تلخ تاریخ و شکنجه شدن امثال گلسرخی ها را تداعی میکند . هدف از انقلاب چه بود خدایا چه شد.
من هم تا جایی که مطالب مفتی زاده را خوانده ام متوجه شده ام که صوفی بوده و سلفی نبوده. به هر حال فکر میکنم که اگر چه شخص مفتی زاده را باید بهش نوجه کرد ولی مهم است بدانیم که علمای سلفی و وهابی او را تکفیر کرده بودند. چرا سایت صدای اسلا م میخواهد این نکته را لاپوشانی کند؟
پاسخ: ميشه لطف كنيد بگيد از كجاي مطالب ايشون پي برديد كه صوفي هستند؟؟؟؟
زما بر صوفی و ملا سلامی که پیغام خداداند ما را
ولی در تفسیرشان به حیرت افتا خدا و جبریل و مصطفی را
مهم نیست انسانها چه برچسبی دارند چون خداوند انسانها را بر حسب اعمالشان مینگرد نه القابشان
یکی میگفت این بنده خدا تو کار قاچاق مواد مخدر هم دست داشته. راسته یا دروغ؟
پاسخ: اشتباه گرفتي اون قاچاقچيها خامنهايه + حوزه علميه قم!!
البته من این مطلب را از او قبول نکردم. ولی از طرفی هم، این عکسها چیزی رو ثابت نمیکنه. چون تنها تفاوت عکس اول با دوم اینه که توی دومی، مفتی زاده پیر شده و مریض احواله. همه ی آدمها وقتی پیر میشن این قیافه ای میشن. نه؟
پاسخ: تصميمتو بگير كه با چه اسمي نظر بدي با چند اسم اينجا نميشه نظر داد، در صورت تكرار كامنتهات تاييد نميشه!
آقا یا خانم زیبادوست! مهم نیست که مرحوم مفتی زاده قاچاقچی بوده یا نبوده. مهم اینه که در راهی که درست میدونسته مبارزه کرده. به من و شما مربوط نیست که کی از کجا درآمد کسب کرده. موضوع انحرافی نباید مطرح کرد. ضمنا اینکه پیر شده و شکسته شده هم مهم نیست چون هرکس که پیر میشه شکسته میشه. مهم شخصیت آدمه. گفتی که این عکسها چیزی رو ثابت نمیکنه. چون تنها تفاوت عکس اول با دوم اینه که توی دومی، مفتی زاده پیر شده و مریض احواله. همه ی آدمها وقتی پیر میشن این قیافه ای میشن. خب ما مگه غیر اینو میگیم. مضوع اصل قضیه است نه حرف های فرعی مثل اینکه میگی تو کار قاچاق مواد مخدر بوده یا هر چیز دیگه. اصل مطلب را بفهم.
دوستان عزیز برای آشنای بیشتر با افکار و زندگی مرحوم
علامه مفتی زاده می توانید به سایت رسمی مکتب قرآن
مراجع کنید .www .maktabquran,com
http://www.maktabquran.org
به نظر من کسی مثل مرحوم مفتی زاده دیگر در تاریخ
تکرار نمی شود این مرد بزرگ مصداق این شعر زیبای احمد شاملوست:
تو چه می دانی غریو یک عظمت وقتی که در شکنجه یک شکست
نمی نالد چه کوهیست
تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان و قتی که در
چشمان حاکم یک هراس خیره می شود چه دریایست.
بگزار بگویند که مفتی زاده چه و چه ….
ولی پادشاه بی همه چیز !!! گفت : که مفتی زاده جلوی
چشمم زیر سقف خانه ام مرا هم تهدید کرد!!!
تو چه می دانی می دانی و قتی انسان مرگ را شکست داده چه زندگیست.
مفتی زاده برای این مردم و ملت غریب بوده و است.!!
با سلام خدمت همه دوستان
کاک احمد نمونه عینی مبارزه دینی بر علیه طاغوت بود
او صوفی نبود قلبش از هر صوفی پاکتر بود کاک احمد مجدد دین بود
ادعا نیست تمام تفاسیر قران را در مورد ایه ای بخوانید
بعد تفسیر همان ایه را از کاک احمد ببینید انوقت خواهید دانست
چه عظمتی علمی داشت
تک و تنها یک حرکت را بنیاد نهاد که صداقانه مطابق ادعای خود در سراسر کردستان مشغول ترویج دین از زبان ایشانند اینک ایا مهم است که یک سلفی که چند کتاب فتوکپی از علمای سعودی خوانده در باره کاک احمد نظری ابراز کند ؟؟
درود وسلام وخدا بر آزاد مرد کردستان . یادش گرامی وراهش پر رهرو باد
بنده خداهم مفتی زاییده شدهم مفتی مرده حیف ازشمانیست که اینقدر خرجش میکنین
ياخرکیرم به قوز وخوشک و دایکی یه وخوشک حیزه خوهه رخه ریکی گه وادی و خه یانه ت به خه لک بوو.
اگه مه عنای دایک و خوشک بزانی نیوی ناهینی دیاره یا جاشی یا گواد ده نا وا قسه ناکی ده ت هه وی چی ثابت که ی………..
اصلا ده زانی مه عنای شهید چیه بی شعور …چیتان شهید بووه ..من باوه گه وره و مام و ئاموزام و پورزاو خالوزام بو ئه و کوردستانه شهید بون اما هیچیان به گه ردی پی مفتی زاده ناگه ن………بش فامینه قسه بکه چونکه له وه نا چی له تایفه یکی ماقول دا گه وره بوبی……..
ماشاءالله از اين منطق! ماشاءالله از اين استدلال و نبوغ!!
باوركن تابحال كسي را نديدم كه مخالف احمد مفتي زاده باشه و حرفي براي گفتن داشته باشه.
سلاو لة بةريز كاك احمدى مفتى زادة هيواى بهشتى بةرين بؤ دةخوازم
salam la amz
باسلام!
کاکه احمد (مرد پولادین زندانهای ایران) کسی بود که از همه چیزش به خاطر عقیده اش که حق بود گذشت. برای ما کردها باید تاسف خورد که هیچ وقت ارزش قهرمان خود را در هیچ دوره ای ندانسته ایم. قهرمانانی چون: کاکه احمد مفتی زاده، قاضی محمد، قاسملو، شهید فاروق فرساد، ماموستا ربیعی و…. با آرزوی احترام گذاشتن به قهرمانان و فداکاران مردم مظلوم.
خدا را سپاس می¬گویم که زندگی من در دوران نوجوانی چنان بود که از نزدیک در اکثر مناطق و بخصوص در دهات با زندگی فقرزده و تخدیر شده¬ی بسیاری از مسلمانان کُرد هموطنم – که راستی از محروم¬ترین و مظلوم¬ترین ملّت¬های جهانند – آشنا شدم؛ و از جهت دیگر نیز در مسیری قرار گرفتم که مختصر آشنایی آشفته¬ای با اسلام برایم میسّر شد در همان دوران با ناپختگی و ناآگاهی تمام تصمیم به حرکت در جهت نجات هموطنان محرومم گرفتم. اما چون اقداماتم بیشتر از احساسات مایه می¬گرفت غالباً هیجان¬های شدید در مسلمانان ایجاد می¬کرد که خطر گرفتاری مردم را دربرداشت بدون اینکه بتواند راهی روشن و درست در پیش پای آنان ترسیم کند … و باز خدا را سپاس می¬گویم که پس از سالها شرایطی فراهم شد که به سطحیانه و بی¬محتوا بودن اقدامات گذشته¬ام پی بردم و از سال 43 تصمیم گرفتم همان خط سیر اصلی انقلاب اسلامی را که حضرت پیامبر6 ترسیم فرموده بود پیش گیرم؛ آن خط سیری که انقلاب را اول در فکر و اخلاق و آمال شرک آلود و طاغوت¬زده¬ی انسان¬ها شروع می¬کند؛ و بعد به قیام علیه خوشگذرانان مستکبر می¬رساند؛ و آن خط سیری که به قول شرق شناسان: با کشته شدن کمتر از دو هزار نفر منطقه¬ای وسیع، گرفتار انواع ستم¬ها و جهالت¬ها را آزاد می¬سازد .. و از همان سال برنامه¬ی خود را با این خط سیر تطبیق کردم؛ و کارم را به حرکت در جهت پرورش مسلمانان مکتبی و تبلیغ اسلام راستین و رسانیدن پیام قرآن به مسلمانان بیگانه شده از قرآن، محدود گردانیدم.
چند سالی با وجود انواع محاصره¬های سیاسی و تبلیغاتی رژیم استبداد و عمالش طبق این منهج کار کردم. و هر وقت می¬دیدم که جان و زندگی مردم با خطری سنگین¬تر از حدود تحمّل مواجه است می¬کوشیدم در عین ادامه¬ی برنامه به ترتیبی خطر را از مردم دور سازم. سال 52 که از تصمیم ساواک بر کشتن و به بند کشیدن گروهی از مسلمانان اطّلاع یافتم برنامه¬ی درس و بحث¬های مسجد سیّد مصطفی در سنندج را، در حالی که به اوج پیشرفت خود رسیده بود و به نتایج آن امید فراوان داشتم تعطیل کردم. چند سالی گذشت؛ و قیام ملّت با ایمان و شجاع ایران پیش آمد … حکومت اختلافات مذهبی را حربه¬ای ساخت و در همه¬جای ایران به تحریک اهل تسنّن علیه انقلاب دست¬زد. عواقب خطرناک و مرگبار جنگ مذهبی بین برادران سنّی و شیعی را که در گذشته بارها سیل خون به راه انداخته بود می¬شناختم. و هر چند سالها با چنان شرایطی که خود را درگیر برنامه¬های عملی سازیم فاصله داشتیم تصمیم گرفتم که اگر به قیمت متوقف ماندن برنامه¬ام هم تمام شود این توطئه¬ی خطرناک را که می¬توانست زندگی و آسایش این برادران دینی را تا قرن¬ها بازیچه¬ی آشوب گرداند، خنثی سازم … شاید هنوز بسیاری از شما تلاش¬های یکساله¬ی دوران قیام را به خاطر داشته باشید که به وسیله¬ی ده¬ها اعلامیّه و پیام و فرستادن برادران به مناطق سنّی نشین و صدها بار بحث و سخنرانی در شهرها و حتی بعضی از دهات کردستان از بروز یا دامنه¬ی جنگ برادر کشی جلوگیری کردم؛ و برنامه¬های چماق داری را در همه جا خنثی سازم شاید روش¬های مقابله با حمله¬ی چماق¬داران را در اوج مبارزات به یاد داشته باشید … و شاید به خاطر داشته باشید که هر فرد اهل سنّت به خصوص از هموطنان کُرد به هر شهر شیعه نشین می¬رفت با چه محبّت و احترامی مواجه می¬شد و نام ملّت کُرد با چه سرافرازی و افتخاری قرین شده بود… و شاید به خاطر داشته باشید در عین اینکه با هر دردسری مناطق سنّی نشین را هم مسیر انقلاب ساختیم و کردستان و بخصوص شهر سنندج تقریباً به صورت یک شهر پیشرو انقلاب درآمده بود با چه سیاست¬ها و روش¬هایی مردم را از کشتن جلّادان رژیم به دور نگاه می¬داشتیم. اما هرگاه چند روزی از سنندج دور می¬شدم کشتار مردم شروع می¬شد و شاید به خاطر داشته باشید که سخت¬ترین و خطرناک¬ترین مطالب را می¬نوشتم و می¬گفتم ، اما مردم را از گفتن شعارهایی که هنوز شرایط آن مساعد نشده بود بر حذر می¬داشتم؛ و توضیح می¬دادم که اگر تنها من بنویسم و بگویم مرا می¬شناسند و لذا مردم را اذیت نمی¬کنند. اما اگر افرادی در بین جماعت¬ها شعاری تند بر زبان آورند چون آنان را نمی¬شناسند به کشتار دسته جمعی مردم دست می¬زنند …و …و
قیام ملّت ایران به اولین مرحله¬ی پیروزی رسید؛ و بنیاد ستم 2500 ساله را برکند. جهانخواران شرق و غرب – که نمی¬توانند استقلال و آزادی ملّت¬ها را تحمّل کنند و در همه¬جا می¬کوشند تا نهضت¬ها و انقلاب¬ها را سرکوب کنند – اینبار نیز پس از تلاش¬های بی¬ثمر برای حمایت از رژیم شاهنشاهی و سرکوبی قیام به توطئه برای درهم شکستن انقلاب و تجدید سلطه¬ی استثماری خود افتادند. علاوه بر انواع نقشه¬ها و دسیسه¬ها متأسفانه شرایط جغرافیایی و سوابق اوضاع سیاسی کردستان را مناسب دیدند تا از آن مرکزی برای ضدّ انقلاب بسازند. و چون حرکت اسلامی ما را تنها مانع و سدّ راه خیانت می¬دیدند ( و عملاً هم معلوم شد حسابشان درست بوده ) از ماه¬ها پیش از انقلاب به وسیله¬ی ایجاد انواع گرفتاری¬ها و سرجنجالی¬ها برای ما و همچنین همه¬گونه تبلیغات فریبکارانه علیه ما – که ما کمترین امکانات مادی مقابله با آن را نداشتیم- به تلاش افتادند تا این مانع را از سر راه خود بردارند ( همچنان که همه¬ی انقلاب¬های ستم¬کش جهان را بیشتر با این دسیسه¬ها سرکوب می¬کنند ). متأسفانه، نا¬آگاهی¬های بعضی از مسؤولان حکومت انقلاب و سوء نیّت¬های بعضی دیگر، به اضافه¬ی توطئه¬های عناصری وابسته به ضدّ انقلاب که در دستگاه¬ها نفوذ کرده بودند دست به دست هم دادند و دربرابر رنج¬هایی که به خاطر انقلاب تحمّل کردیم به کمک عوامل امپریالیست¬های هم پیمان سیاه و سرخ شتافتند؛ و آنان را از سراسر ایران به کردستان بسیج کردند ( که بارها، بعضی از مقامات حکومتی به این سیاست ناروا اقرار کرده¬اند ). علاوه بر این مأمورانی به کردستان فرستادند که تمام امکانات مادی و معنوی را در اختیار همین گروه¬های عامل امپریالیسم قرار دادند و اضافه بر این همه تمام آنان را علیه ما متّحد گردانیدند. بدین ترتیب امکان مقابله¬ی معنوی را نیز – که تنها قدرت ما بود – از ما گرفتند و گروه¬های متّحد ضدّ خلق با نام¬ها و عنوان¬های مردم فریب بر کردستان محروم مسلّط شدند. اما اینها به محض اینکه در جایی به قدرت می¬رسیدند کارشان از حدود توطئه¬ها و تبلیغات سابق می¬گذشت و برای تسلّط بر جان و مال مردم بیچاره و برداشتن مانع سر راه خود تدریجاً شکنجه و کشتار مسلمانان متعهّد هم مسیر ما را که حاضر به تسلیم و سازش با دشمنان فریبکار خلق نبودند آغاز کردند. ما هم می¬دیدیم عدّه¬ای از مردم ناآگاه به وسیله¬ی تبلیغات مزوّرانه¬ی گروه¬های متّحد فریب خورده در برابر مسلمانان¬ها ایستادند و مأموران امپریالیسم متّحد تصمیم به تحریک جنگ علیه مسلمانان دارند و طبق موازین اسلامی دست¬زدن به چنین جنگی را که بسیاری از افراد صف مقابلمان هم مسلمان بودند – و هدفی که این عدّه¬ی نا¬آگاه در جنگ داشتند هدفی مشروع یعنی رسیدن به حقوق اسلامی بود – نا مشروع می¬دانستم. از اینها گذشته ما هم کمترین امکانات مالی و تسلیحاتی اقدام به جنگ را نداشتیم. لذا این بار نیز برای جلوگیری از ریخته شدن خون هزاران مسلمان و راه افتادن جنگ داخلی در کردستان به فکر چاره افتادیم؛ و به مسلمانانی که به واسطه¬ی مبارزاتشان در دوران رژیم سابق مورد شناسایی و تنفّر مزدوران بودند؛ و نمی¬توانستند دربرابر دشمنان خلق بی¬تفاوت بنشینند سفارش کردیم که کردستان را ترک کنند … و به هر صورت همه می¬دانیم که در این چندماه شوم گذشته بر ملّت ستم کشیده¬ی کُرد همان گذشت که بارها پیش¬بینی و اعلام کرده بودیم … و دیدید که تنها بعضی از مرم شهرهای کردستان با تحمّل چه زجرها و بدبختی¬هایی به این اندازه¬ی ناچیز از رهایی از سلطه¬ی نکبت¬بار عمال امپریالیسم رسیدند …
اکنون که حکومت در منطقه¬ی استقرار نسبی یافته متأسفانه باز از طرف افرادی اقداماتی غیر اسلامی صورت می¬گیرد که به زیان اسلام و مسلمانان و انقلاب است. و اگر از طرف مسلمانان کردستان هم عکس العمل خشن و حساب نشده داده شود این خود صورت « مقابله با خیانت به وسیله¬ی خیانت » را دارد؛ و باز ممکن است بدبختی¬ها و زجرها و عذاب¬های فراوان برای ملّت محروم ما بارآورد، که سود آن فقط و فقط عاید دشمنان اسلام می¬شود. و لذا وظیفه دارم این بار نیز آنچه را که مایه¬ی در امان بودن مردم از شر دشمنان اسلام است اعلام کنم. و به همین منظور بدین وسیله و به وسیله¬ی پیامی که روی نوار ضبط شده از همه¬ی برادران و خواهران مسلمانم در سراسر کردستان خواهش می¬کنم که به هیچ وجه عکس العملی تحریک آمیز در برابر این رفتارهای ضد انقلاب نشان ندهند. و به یاد آورند که: اصولاً، برنامه¬ی ما چیز دیگری است؛ و همچنان که بارها قبل از این هم اعلام کرده¬ام همیشه در انتظار رسیدن فرصتی بوده¬ام که خطر جان و مال مردم کردستان را تهدید نکند تا مسؤولیت ما سبک¬تر شود؛ و بتوانیم برنامه¬ی خود را از سر گیریم. و راستی بزرگترین ضربه است هم به مردم رنجیده¬ی کردستان، و هم به انقلاب و هم به تمام ملّت ایران که در مقابل رفتار خائنانه و نادرست میراث خواران انقلاب که جمهوری اسلامی خون¬بهای ده¬ها¬ هزار شهید را با سالوس و تزویر فدای مقاصد قدرت پرستانه¬ی خود می¬سازند، ما هم کاری کنیم که باز شرایط به نفع قدرت¬های جهانخوار مساعد شود؛ و باز کردستان ماتمین و زخم آلود، صحنه¬ی درگیری¬های دیگری گردد.
بنابراین؛ در حال حاضر وظیفه¬ی عمومی ما کناره گیری کامل از هرگونه درگیری سیاسی است، که هم بدون ضرورت ما را از برنامه¬مان دور می¬سازد و هم ملّت را دوباره به رنج و عذاب می¬اندازد؛ و هم دشمنان ملّت را شادمان می¬سازد. و اما در چند سال از شروع قیام تا کنون تا آنجا که امکان داشته¬ام خارج از برنامه¬ی اصلی هم به انقلاب کمک کرده¬ام؛ و هم کوشیده¬ام که حکومت انقلاب هم در قانون و هم در عمل هرچه بیشتر موازین اسلامی را زنده سازد. و نمونه¬ی این کوشش¬ها طرح اخیر در مورد اصلاح قانون اساسی است که رعایت آن بدون تردید بزرگترین قدم در مسیر حرکت به سوی یک نظام واقعاً اسلامی و بزرگترین عامل استقرار انقلاب و آسایش ملّت است.
امیدوارم هم پیشروان دلسوز انقلاب و هم تمام ملّت در کردستان و در سراسر ایران بالاخره روشن شوند و دوست و دشمن و نظرات سودمند و زیانبار را از هم باز شناسند. یقین دارم که اجرای مفادّ همین طرح ( و بسیاری طرح¬ها و پیشنهادهای دیگر ) هم دست ضدّ انقلاب را از ایران کوتاه می¬کند؛ و هم انقلاب را توانایی رسیدن به داد سایر ملّت¬های دربند می¬بخشد.
و باز تأکید می کنم که: کار ما از این پس تنها پرورش و آموزش و تبلیغ اسلامی است بدون اینکه با مسائل سیاسی عملی روز خود را درگیر سازیم. و هر مسلمانی که می¬خواهد با من هم مسیر باشد باید این تذکّر را به طور جدّی رعایت کند و از هرگونه تظاهرات و عمل و سخنی تحریک آمیز – که یقیناً به زیان ملّت می¬باشد – بپرهیزد و هرگاه بخواهد در برنامه¬ای عمومی یا تظاهراتی که از طرف دیگران اعلام می¬شود شرکت جوید، باید با عموم هماهنگ باشد. و اگر اقدامی یا شعاری را نامطلوب دید حدّاکثر عمل او باید همین باشد که از همراهی با آن خودداری ورزد. و چنانچه کسی پس از اطّلاع از مفادّ این پیام به خلاف آن رفتار کند باید خود را هم مسیر من به حساب نیاورد.
برادران خواهران! اگر مضمون این تذکّر را رعایت فرمایید و تا حدّ مقدور و به اندازه¬ی فراهم شدن امکانات کار، بدون شتابزدگی و غلبه¬ی احساسات همّت خود را به تنها پرورش و آموزش اسلامی معطوف دارید، بزرگترین خدمت را نسبت به خود و نسبت به برادران و خواهران مسلمانتان انجام داده¬اید. تنها عامل بدبختی¬های مسلمانان، بیگانه شدن از قرآن بود؛ و اکنون نیز تنها وسیله¬ی آگاه شدن و خوشبختی و رستگاری مسلمانان و رهایی از بند اسارت جهانخواران و دام¬های تزویرشان فقط بازگشت به سوی قرآن است، و جز این راهی درست و مستقیم وجود ندارد. اگر شما این سفارش را دقیقاً به اجرا درآورید دیگر در خطا و گناه کسانی که آگاهانه و نا¬آگاهانه به تحریک آشوب دست می¬زنند، شریک نخواهید گشت، و دربرابر خدا و خلق خدا مسؤولیتی متوجّه شما نخواهد شد. ضمناً پس از این هرگاه اقدامی خارج از برنامه لازم باشد وسیله¬ی پیام یا خواهران و برادرانی که مدرک کتبی مأموریت در دست داشته باشند به اطّلاعتان خواهد رسید. انتظار دارم تذکّر برادر دلسوز خود را هم، خود رعایت کنید و هم به همه¬ی خواهران و برادرانتان برسانید. ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
خدا یار و مددکار همه¬تان.
برادرتان احمد مفتی¬زاده 21 / 4 / 59
9- اطّلاعیّه¬ی مؤرخ 19 / 10 / 59 :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای محمد منتظری
اگر مأموریت تحقیق درباره¬ی شکنجه و جنایات در زندان¬ها را، صادقانه و مخلصانه انجام دهید، اوراقی درخشان بر کتاب سرفرازی و سعادت دنیا و آخرت خود می¬افزایید. اما اگر به خاطر افرادی و روابطی واقعیّات را کتمان کنید، بر تمام سوابق مبارزات اسلامی خود نیز خط بطلان می¬کشید؛ و ﴿ خَسِرَ الدُنیا و اَلاخِرَه﴾ به صفّ ﴿ الَذینَ اَشتَرَوا الضَلالَهَ بِالهُدی و العَذابَ بِالمَغفِرَهِ ﴾ خواهید پیوست.
حال اگر مأموریت شما، ادای مسؤولیتی است اسلامی، نه نمایشی رستاخیزی، به طرف کردستان بشتابید، تا ببینید چگونه در تمام شئون، منکَر، حاکم است؛ و نهی از منکر ممنوع و مایه¬ی انواع افتراها و شکنجه و آزارها! مثلاً در مریوان، ابلیسی به نام حاکم شرع (!!) نمونه¬ایست از همه¬ی شیاطین الانس مأمور در منطقه، که در زندان برای مسلمانانی که « بقیه السیف » مزدوران امریکا و روسند، نظام چوب و فلک دائر کرده؛ و با اشاعه¬ی افتراهایی که یزیدی¬ها و آریامهری¬ها، از آلودن قلم و زبان خود با آن شرم داشتند، بهانه¬ی تعذیب این مسلمانان را دست و پا می¬کنند. همین حاکم شرِّ دادگاه ضد انقلاب ضد اسلام، به خاطر جلوگیری از تشنّج و اعتراض مردم، ضمن اقرار به شکنجه در مصاحبه¬ی رادیویی، بهتانی بر جرائم مأموران حکومت می¬افزاید که: گویا، این مسلمانان می¬خواسته اند « نظم زندان! » را به هم بزنند! ( که ذات همین جمله برای حکومتی که ادعای مسلمانی دارد هزاران من آب می¬خورد! ). این موجود پست تر از ابلیس، در خانه¬ی یکی از زندانیان، پیرزن مادر او را نیز با لگد و مشت و عربده، مورد نوازش قرار می¬دهد؛ و صدها نمونه از این گونه شکنجه¬های در فضای آزاد! و کشتارها و انواع جنایت در مناطق مختلف کردستان!
قبلاً در بحث¬ها و پیام¬ها و نوشته¬های فراوان، درباره¬ی جرائم و جنایات غیر قابل حدّ و حصر عمال حکومت در منطقه نسبت به مسلمانان مسؤولی که ﴿ یَأمُرونَ بِالقِسط ﴾ و فتنه¬گران، ﴿ ما نَقَموا مِنهُم الاّ اَن یُؤمِنوا بِالله العَزیزِ الحَمید ﴾، چندان نوشته و گفته¬ایم که اگر از یکهزارم آن خبر یابید، فاجعه را غیر قابل تحمّل خواهید یافت. و اینک که دیگران با وجود آن همه تذکّرات در برابر خدا و دین خدا و بندگان خدا احساس مسؤولیتی نکرده اند؛ و برای یک رسیدگی تشریفاتی هم به خروارها جنایت تکانی نخورده اند، نوبت شما است تا صداقت در مسلمانی خود را نشان دهید؛ و معلوم کنید که آیا آگاهانه و مخلصانه اسلام را می¬خواهید؛ یا از عنوان اسلام وسیله¬ای برای تحمیل غیر منطقی و ریاکارانه¬ و قهر¬آمیز مذهب و افکار و آمال خود ساخته¬اید!
امیدوارم، به خلاف گذشته، نتیجه¬ی تنها این یک فقره آزمایش چندان مثبت باشد که بتوان به خلاف بقیه¬ی رفتارها و شیوه¬های اغلب عمال حکومت، آن را صددرصد « ضد اسلامی » به حساب نیاورد. و السّلام.
کرماشان 19 / 10 / 59 – احمد مفتی¬زاده
10- نامه¬ی شماره 114 مؤرخ 25 / 10 / 60 :
بسم الله الرحمن الرحیم
(الهی! دل و دست و زبانمان را از هرچه آلوده باشد با خصوصیّات کینه¬توزی و انتقام¬جویی و تفاخر و جدال نامشروع مذهبی و ارضای امیال خودخواهانه¬ی دیگر و هر انگیزه¬ای که «خالصاً لوجهک» و به خاطر پیشرفت اسلام و سعادت مسلمانان نباشد، حفظ فرما.)
حضرت آقای منتظری هداه الله لهداه
با ارسال نامه¬ی شورای مرکزی سنّت، و نیز نوار تلاوت و تفسیر افتتاحیّه¬ی جلسات اخیر آن شورا که با ایام « هفته¬ی وحدت » مصادف بود و در آن نوار به بازی¬های بدسرانجام همان ایّام اشاره شده، تذکر دو نکته را وظیفه¬ی دینی خود می¬دانم:
نکته¬ی اول، مربوط است به اصل پیشنهاد شما:
خبر دارید که از اوائل دوران قیام اخیر ملّت ایران تا گذشتن مدتی بر کار مجلس خبرگان، تمام کوششم بر این بود که متنفذان و پیشروان انقلاب، به تشکیل شورایی از تمام دانشمندان اسلامی ذیصلاح ایران و خارج رضایت دهند تا آن شورا با کار عالمانه¬ی پی¬گیر تدریجاً به بررسی مسائل خلافی مذاهب اسلامی بپردازد. چنین اقدامی هر چند با توجه به ابعاد بیگانگی مسلمانان از قرآن، و در مقایسه با یک انقلاب بنیادین اسلامی، کاری است رو بنایی، اما با این حال می¬توانست ( و باز می¬تواند ) منشأ تحولاتی مثبت و تقدمی گرانقدر باشد که با حل هر مسأله می¬تواند قدمی کوچک یا بزرگ – به تناسب اهمیت مسأله – به سوی وحدت عملی مسلمانان و احیای نسبی ما صدق دین و امّت بردارد. اما اختلاف وجهه نظرهای گوناگون آخرالامر مانع حرکت در این مسیر شد. شاید صادقانه¬ترین و خوشنیّتانه¬ترین مخالفت¬ها، مخالفت شخص شما بود که به دلیل اختلاف در مسائلی مانند « شستن یا مسح پا و یا ریختن آب از آرنج به پایین یا بر عکس، و یا گفتن یا نگفتن: آمین » تشکیل چنان شورایی را بیسود؛ و رسیدن به « وحدت » را غیر ممکن توصیف می¬کردید و … اما از پیشنهاد اخیرتان درباره¬ی یادآوری میلاد مبارک حضرت رسول – ص- می¬توان (در خلاف جهت تمام بهره¬گیری¬های تزویرآلود دیگران) این استنتاج مثبت هم کرد که: « بالاخره برای حل هر اختلاف، ممکن است راهی جستجو کرد » (اما البتّه با شرط حسن نیّت و بحث و تحقیق عالمانه).
و نکته¬ی دوم پیرامون واقعیّت «وحدت طلبی» یا «تفرقه¬اندازی»:
باز حتماً بیاد دارید که در همان ایّام کار مجلس خبرگان پس از آنکه از اقدام مسؤولان حکومت در جهت تشکیل « شورای عالی اسلامی » و حرکت به سوی وحدت مسلمانان نومید شدم سطح انتظار را یک پله پایین آوردم. و در جلساتی مکرر که با شما و سایر فعالان مجلس ترتیب می¬دادیم تمام گفت¬وگو و بحث¬ها را تنها روی همین مسأله متمرکز کردم که: در تنظیم اصول قانون اساسی از هر سخن مذهب¬گرایانه که به معنی زدن مهر تأیید بر چند دستگی و تفرّق مسلمانان باشد حذر شود. وقتی معلوم گردید که این پیشنهاد هم مقدور آقایان نیست و نمی¬توانند از تکیه بر تفرّق و از آوردن عنوان مذهب جعفری صرفنظر کنند با ساعت¬ها و روزها بحث و جدال و حتّی با اعلام عواقب خطرناک تفرقه¬اندازی هم برای انقلاب و هم برای ملّت و مملکت ایران و هم برای عالم اسلام، کوشیدم که حدّاقل، همه¬ی مذاهب اسلامی به طور یکنواخت – و هر کدام برای منطقه¬ی پیروان آن به رسمیّت شناخته شوند و مذاهب پیرو سنّت را از دیانت¬های یهودی و مسیحی و زرتشتی کمتر نگیرند و قبول همین اندازه انتظار « وحدت¬ طلبانه » هم برای آقایان غیر مقدور بود؛ و بالاخره اصل 12 و سایر اصول تفرقه¬انداز قانون اساسی را با همان عباراتی که بالاخره همه خواهند دید از تصویب گذراندند و … و …
جماعتی خانه¬ی کسی را زدند و صاحب خانه را نیز با خود همراه بردند از کنار مردم که رد می¬شدند کف زنان و هلهله کنان و « آی دزد! آی دزد گویان!» بشارت می¬دادند که: دزد را گرفته¬ایم و دیگر اهل منطقه می¬توانند آسوده بخوابند و در¬ها را نبسته بگذارند.
و … در سالهای اقتدار شاهنشاهی، مشایخ و ملّاهای حکومتی (با اوضاع و احوال شناخته شده¬شان) ما را با عناوینی مانند «منحرف کننده¬ی مسلمانان، بهم¬زن وحدت، اخلالگر، مردم فریب، کافر و …» نفرین می¬کردند.
و در بلبشوی دو سه ماهی پیش از انقلاب تا چند ماه پس از آن افرادی وابسته به گروه¬ها و افکار غیر اسلامی وارد اجتماعات و صفوف تظاهرات مردم می¬شدند و با بلند کردن پرچم¬ها و آرم¬ها و دادن شعارهای مخالف، برنامه¬ها را و نظم و وحدت عمومی را به هم می¬زدند؛ و با این وصف گهگاه هم علیه « این حقیر تفرقه انداز! » شعار می¬دادند! و پس از این همه ( و بسیاری جریان¬ها و ماجراهای دیگر ) احیاناً فریاد بر می¬آوردند « اتّحاد … »! و …
و مثل اینکه: قبای بدنامی همیشگی، به قامت من دوخته شده که اخیراً هم با بسیجی سراسری و حتّی دعوت افرادی غیر ایرانی نیز واضعان همان قانون اساسی به « وحدت طلبی » ستایش شدند؛ و با دنباله روی آگاه و نا آگاهشان علیه « تفرقه¬اندازی¬های همین حقیر وابسته به اجانب » سخن¬ها گفتند و شعارها دادند!
جناب آقای منتظری! به دلیل روح تقوایی که در شما سراغ دارم انتظار دارم با اندیشیدن عمیق و مخلصانه در اینکه: ﴿… ؛ اِنَّ السَمعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ اولئِکَ کانَ عَنهُ مَسؤولاً ﴾ و مرور منصفانه و جدّی بر گذشته تا حال من و واضعان قانون اساسی کاری کنید که در بارگاه محاسبه¬ی دقیق الهی حساب شما از آن ها که ﴿ یَفرَحونَ بِما آتَوا و یُحِبّونَ اَن یُحمَدوا بِما لَم یَفعَلوا ﴾ جدا شود. درست است که گرفتن چنین تصمیمی یقیناً برایتان ایجاد دردسر می کند (و شنیده¬ام به خاطر چنین توضیحی که: اصولاً حضرت رسول – ص- از باغ فدک به عنوان ملک شخصی استفاده نکرده تا مسائل ارث بدان تعلق گیرد، چه اندازه مورد بی¬مهری قرار گرفته¬اید و حتّی ناچار به ترک امامت جمعه¬ی قم شده¬اید و …) اما حساب کنید که: به خاطر گفتن حق و اجتناب از دروغ و بهتان و دورویی هرگونه سخن و عمل ناحق اگر هزاران نوع سختی ببینید و توهین بشنوید (و از من هم بدنام ترشوید!) آیا به نفعتان نیست؟ وانگهی گمان می¬کنم با موقعیّتی که دارید اگر با روشی آرام و حکیمانه به دفاع از حق و مقابله با ناحق بپردازید علاوه بر رسیدن به رضای پروردگار می¬توانید هم ملّت مظلوم ایران و هم تمام مسلمانان را از عواقب وخیم تفرقه¬اندازی¬های مزوّرانه¬ی قدرتمداران برهانید؛ و قدم¬هایی به سوی اصلاح قانون تفرقه¬انداز و حتّی به سوی وحدت¬طلبی صمیمانه و واقع¬بینانه بردارید. و از خدای متعال توفیق اخلاص و یکرنگی را هم برای خود و هم برای شما آرزو می¬کنم.
تهران 25 / 10 / 60 احمد مفتی¬زاده
11- نامه¬ی مؤرخ 3 / 6 / 61 به امام خمینی:
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر انقلاب امام خمینی!
به عنوان تتمه و پیروی بر، نامه¬های مؤرخ 22 و 24 و 27 مرداد ماه گذشته و به منظور ابراز خوشوقتی از جهت ایجابیی که در پیام اخیرتان درباره¬ی مسائل کردستان وجود داشت – و به هر حال مفید و یا غیر مفید بودن آن منوط است به نوع نیّت اجرایی – و نیز به امید اینکه: اجرای مفاد پیام در جهت ایجابی آن موجبی برای درمان بعضی از دردهای ملّت زجر دیده¬ی کُرد و تجدید روح اخوّت در بین برادران دینی باشد، تذکّر چند مطلب ذیل را وظیفه¬ی دینی خود می¬دانم:
1- مجموعه¬ی کنونی مسؤولان حکومتی در کردستان، با انگیزه¬ای که برای مأموریّت خود دارد توانایی اجرای پیام را در جهت مثبت آن ندارد (سرنوشتی که پیام پاییز پیرار سال یافت، شاهد این مدّعی است). زیرا؛ آشفتگی¬هایی که اوضاع اخیر نمونه¬ای از آن است معلول روش همین مجموعه و یا معلول آن نیّاتی است که این مجموعه تعقیب آن را به عهده دارد؛ و این نیّات، درست در جهتی مخالف خیر و صلاح ملّت است. پس اگر قرار باشد که در مورد پیام – به طور جدّی – اقدامی اسلامی صورت گیرد باید برای تحقّق آن چاره¬ای اندیشید که شاید اعزام افرادی با ایمان و دلسوز برای ملّت و انقلاب سودمند باشد.
2- ستم و تبعیضی که علیه اهل سنّت می شود خاصّ تنها کردستان نیست. بلکه؛ در سایر مناطق سنّی نشین نیز جریان دارد. نشانه¬هایی از این واقعیّت تلخ اقرار مجلّه¬ی رسمی جهاد سازندگی بود به مأموریّتی که این تنها نهاد سیاسی و اجتماعی حکومت در برنامه¬ی برگرداندن پیروان سنّت از مذهبشان به عهده دارد. و همچنین دستگیری عدّه¬ای از مسلمانان متعهد اهل سنّت در بلوچستان و در جاهایی دیگر؛ به خاطر اینکه با نیّت « ضدّ سنّی » مأموران سر سازش ندارند. و این حادثه با همان انگیزه و در همان ایّام پیش آمده که در بسیاری از شهرها و بخش¬های کردستان عدّه¬ای کثیر از پیروان مکتب¬قرآن بازداشت شدند.
3- پس از آنکه در چند ماه بعد از انقلاب متوجّه شدم که حکومت آمادگی ندارد که « شورای عالی اسلامی » را از همه¬ی دانشمندان مسلمان عالم تشکیل دهد و ایران را مرکز ثقل جهان اسلام و انقلاب را فراگیر سازد همه¬ی کوششم را تا مدّتی طولانی محدود کردم در اینکه: لااقل قانون اساسی در بعضی مسائل عمده با شریعت اسلامی منطبق باشد و ما بین دو فرقه¬ی برادر سنّی و شیعی تفرقه نیندازد. وقتی این پیشنهاد کوچک را هم نپذیرفتند و به علاوه و از مفادّ بعضی اظهارات نمایندگان مجلس خبرگان ( و از جمله، تصریح آقای خامنه¬ای به اینکه: قانونی، با شناختن حقوق متساوی برای سنّی و شیعی، امکان ندارد تصویب شود )، متوجّه سوء نیّت بعضی از آقایان نسبت به اهل سنّت شدم به اقتضای وظیفه¬ی: ﴿ یا ایُها الَذینَ آمَنوا ! کونوا قَوّامینَ بالقِسطِ شُهداء لله و لَو علی انفُسِکُم اوِ الوالِدَینِ و الاَقرَبینَ … ﴾ به ملّت ایران اعلام کردم که: قانون اساسی با شریعت اسلامی انطباق ندارد و در طرحی اصلاحی که تهیه کردم تذکّر دادم که در اصول و فصول مختلف قانون بر انطباق یا عدم انطباق با موازین اسلامی تکیه شود نه قانون اساسی و ادلّه¬ی پیشنهاد را نیز نوشتم. و قسمت عمده¬ی تهمت و افتراها و خصومت و کینه¬توزی سران حکومت به دلیل همان حقیقتی است که درباره¬ی قانون اساسی گفته¬ام. در حالی که شما در همین ایام اخیر با لحنی شدیدتر بر همین مطلب تأکید کردید؛ و حتّی کسانی را که به جای تمسک به شریعت به قانون اساسی استناد می¬کنند مستحق تحقیر و مجازات شدید شناختید. و تعجب¬آور است که: اعلام یک واقعیّت چگونه مجوّزی شد برای دادن نسبت کفر و نفاق و ساختن انواع افتراها برای من و هزاران مسلمان پیرو سنّت؛ اما اکنون شما همان حقیقت را با شدیدترین عبارت اعلام می¬کنید و آقایان مدافع قانون اساسی کلمه¬ای اعتراض¬آمیز هم بر زبان نمی¬آورند!
کوشش برای تشکیل شورای مرکزی سنّت هم به دلیل پی¬بردن به واقعیّت همان نیّتی بود که موجب تصویب این قانون تفرقه¬انداز گردید؛ و بعداً هم آثار همان نیّت در اینجا و آنجا ظاهر می¬شد. و خدای علیم و خبیر که ﴿ یَعلَمُ السِرَّ و اخفی ﴾ می¬داند که از تشکیل این شورا هیچ آمالی نداشته¬ام جز آنچه همیشه کتبی و شفاهی اظهار داشته¬ام که حدّاقل آن آمال، رفع ستم و تبعیض و آزار از اهل سنّت است؛ و حدّ نهایی آن تحقّق همان امیدی که در اوائل از انقلاب داشتم. یعنی: تشکیل همان شورای عالی اسلامی که می¬تواند عامل رفع و حل اختلافات مذهبی و تجدید وحدت امّت باشد. و هم او می¬داند که: چه تمهت¬هایی بافتند و چه وسوسه¬هایی هم به قلوب دیگران القا کردند و ﴿ هو سَریعُ الحِساب و احکَمُ الحاکِمین و کَفی به شَهیداً ﴾ و امیدوارم خدا کاری کند روزی شما هم به واقعیّت این مسأله نیز که عامل دوم خصومت و افتراهای آقایان است با وضوح تمام تصریح کنید؛ هم چنان که به واقعیّت اول با شدیدترین لحن تصریح کردید.
4- اگر اکنون اصلاح قانون اساسی و منطبق ساختن آن با شریعت اسلامی مورد نظر نیست لااقل دستور دهید که هیئت پیشنهادی در بند 1 همین نامه در تمام نقاط ایران و به طور علنی و صریح – آن چنان که روش کار حکومت اسلامی است – به جرائم و جنایاتی که مأموران نسبت به اهل سنّت مرتکب شده¬اند ( و تا کنون در نامه¬های متعدّد به نمونه¬هایی از آن اشاره کرده¬ایم ) رسیدگی کنند. البتّه این خیال بافانه است که انتظار داشته باشیم این حکومت با همه¬ی نا¬توانی¬ها و گرفتاری¬ها و آشفتگی¬های گوناگون بتواند به زودی نظام اسلامی را از جهات مختلف پیاده کند اما داشتن این اندازه انتظار اشکالی ندارد که: اولاً، قانون اساسی وسایر قوانین مملکتی با احترام اصل « الزام بما التزم » با شریعت اسلامی منطبق باشد و ما بین برادران تفرقه نیندازد. و ثانیاً، در عمل نسبت به اهل سنّت ظلم و جنایتی نشود و یا اگر شد و فریاد اعتراض به گوش صاحبان قدرت رسید به قضیّه رسیدگی شود نه اینکه با توسّل به افترا و بهتان و زندان و تبعید و اخراج از ادارات و غارت و سایر انواع ناروا¬ها بخواهند معترض را وادار به سکوت کنند.
و در پایان مطلبی را که بارها با عبارات مختلف اظهار داشته¬ام اکنون نیز با این عبارت اعلام می¬کنم:
آماده¬ام با هر ترتیبی که سران حکومت بخواهند، از بحث علنی و عمومی گرفته تا مذاکره¬ی در حضور افرادی مورد اعتماد از همان سران و تا نوشتن مطالب و تا ابتهال برای روشن شدن حقایق اقدام کنم. و باز اعلام می¬کنم که: هیچ گناهی که عامل خصومت آقایان با من و سایر مسلمانان نا سازشکار اهل سنّت باشد سراغ ندارم مگر همان دو مسأله که قبلاً به آنها اشاره شد ( 1- عقیده به عدم انطباق قانون اساسی با موازین اسلامی – که بالاخره شما هم بدان تصریح کردید -. 2- اعتراض به اعمال ظالمانه¬ی مأموران با پیروان سنّت ). اگر غیر از این دو گناهی دیگر داشته باشیم بسیار ممنون می¬شوم که آقایان به طور واضح و مستدلّ بیان کنند تا ما نیز هم صدا با آنان واقعیّت را به همه اعلام کنیم. و الّا بترسند از سرنوشتی که برای سایر ستمکاران همین دنیا پیش آمده و ﴿ فَما بَکَت عَلَیهِم السَماء و الاَرضَ و ما کانوا مُنظَرینَ ﴾ ؛ ﴿ و لعَذاب الاخِرَهِ اُخری و هُم لا یُنصَرون ﴾. و لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم.
تهران 3 / 6 / 61 احمد مفتی¬زاده
آنچه ملاحظه شد گزارش مستند چند نمونه از تلاش جوانمردانه و مبارزه¬ی شرافتمندانه¬ی آن بزرگوار بود که هریک به تنهایی مدرک و دلیل قوی و محکمی است برای اثبات واقعیّات ذیل:
آن¬هایی که با تهدید و تبعید و اخراج از ادارات و زندان و شکنجه به شهامت و صداقت و دلسوزی¬های کاکه احمد و یارانش پاسخ دادند اوج زبونی و حقارت خود رادر تاریخ به ثبت رساندند.
گروه¬های مارکسیستی که به دروغ شایع نمودند آن بزرگمرد « به ملّت خود پشت کرد و همکار رژیم شد!؟ » ستم و خیانت جبران ناپذیری به ملّت کرد کردند و باید بپذیرند سال های 59 تا 63 که هر چند روز یک بار افرادی از گروه آن¬ها تسلیم می¬گشتند سپس در تلویزیون ظاهر می¬شدند و اظهار ندامت می¬کردند ابهّت ملّت کرد را در نظر برخی مردم پایین آوردند اما به یاری خدا تسلیم ناپذیری کاکه احمد و دوستانش منزلت و ابهّت والای ملّت کُرد را نشان دادند و پوزه¬ی دشمنان ملّت کُرد و اهل سنّت را به خاک مالیدند.
آری! ملّت کُرد و اهل سنّت همواره می¬توانند به خود ببالند که رهبر فرزانه و سرفرازشان در علم و عمل و شهامت و صداقت کم¬نظیر و قهرمانی شکست¬ناپذیر بود.
تهیه و تنظیم: جمعی از دانشجویان اهل سنّت
سلام
می گن مفتیزاده با ساواک همکاری داشته و به همین دلیل در رادیو برنامه داشته
یکی هم اینکه ظاهراً به عنوان مفتی کردستان از طرف ساواک معرفی و مشغول به کار بوده .
راستی ! آقای نوریزاده در مورد این آقا خوب صحبت کرده در ماهواره و خیلی از واقعیت ها رو رو کرده در مورد همکاریش با نظام و خیانت به گروه های کردی اوایل انقلاب و گفته که دلیل مخالفت مفتی زاده با نظام به دلیل خلف وعده دولت در مورد واگذاری استانداری کردستان به اون بوده و … . می تونید به سایت آقای نوری زاده مراجعه کنید
واقعا گل کاشتید دستتان درد نکند هرچند شخصیت ان بزرگمرد و داعی قله توحید برای کسانی که خرده شیشه نداشته باشند در همان جند سطر اول خود را می نمایاند وحتی برای بیسوادان دران دو عکس قبل و بعد از زندان واضح ومبرهن است.وآنانی که موضع های عجیب و غریب می گیرند یا مغرضند یا کلاه مغرضان سرشان رفته در هر حال خداوند متعال همه را به راه راست هدایت فرماید و از غرض ورزی و کینه توزی – بنا به توصیه کاکه احمد – دور فرماید.